Sunday, June 17, 2007

ذم شبيه به مدح يا مدح شبيه به ذم؟

يكي از كتابهاي جالبي كه خوانده ام چاپ دوم كتاب "جامعه شناسي ديني" نوشته ي آقاي دكتر يوسف فضايي است كه در سال 1364 منتشر شده است
به سه دليل اين كتاب برايم جالب است
نخست بخش ترجمه الاصنام ابن كلبي كه شرح بت هاي زمان قبل از اسلام است و فضاي فرهنگي عربستان را نشان ميدهد
دوم و بسيار مهم تر (و بنظر من بخش اصلي كتاب) يادداشت هاي تحقيقي مترجم است كه انصافا عالي و سرشار از ايده هاي بكر است
و بخش سوم كه بسيار قابل تامل تر است مقدمه چاپ دوم است . مقدمه اي كه كاملا آشكار است مترجم بناچار و براي دريافت اجازه انتشار از ارشاد وقت (جالب است . سال 64 زمان وزارت آقاي خاتمي در ارشاد است يا اشتباه ميكنم؟) مجبور به نوشتن آن شده است
بخش هاي آغازين مقدمه را با هم ميخوانيم (بخش هایی که با رنگ آبی آورده ام ، مربوط به متن کتاب فوق است) . مترجم مینویسد
در آن روزگار كه دانشجو بودم به مقتضاي همان دانشجويي - كه مطالعاتم محدود وانديشه ام خام بود - هر مطلبي از هر دانشمندي يا هر نويسنده اي مي شنيدم و مي خواندم ، غالبا درست تلقي ميكردم و قبول مي كردم و بخصوص درتاليف اين كتاب بعضي از آنها را دخالت مي دادم
سپس مترجم اعلام مي كند كه پس از چاپ اول براساس راهنمايي " بعضي صاحب نظران و روحانيان محترم اسلامي" مصمم شده اشتباهات خود را اصلاح كند ولي چون ناشر عجله داشته متن اصلي سر جايش مانده و بناچاردر مقدمه اشتباهات ذكر و رفع خواهد شد ، مشابه غلط نامه هايي كه ميگويند اين كلمات و جملات را قبل از خواندن اصلاح كنيد
اين راه حل كه نشان دهنده هوش بالاي مولف براي دست نبردن در كتاب و حفظ محتواي آن است ، بسيار مبتكرانه است
بخش هاي ديگري از مقدمه
الف - در ص 14 سطر 6 آمده است.... ولي حقيقت اين است كه به عللي كه در جهان ثابت شده تمدن غربي رو به انحطاط ميرود
ب - در ص 36 سطر 22 آمده است كه : بعضي آثار آني ميسم و سحر و جادو در ميان عرب جاهلي رايج بوده و در سوره فلق قرآن مجيد به آن اشاره شده . در اين مورد گفته ميشود كه : مطالب قرآن مجيد در آن مورد هيچگونه ارتباطي به آن عقايد ندارد و بلكه ما مسلمانان بايد معتقد باشيم كه هرچه در قرآن است وحي منزل ميباشد
پ - در ص 40 مطالبي آمده است كه مضمون آنها چنين ميتواند باشد : پيش از اسلام در عربستان بعضي اديان بزرگ مثل يهوديت و مسيحيت نفوذ داشتند و اين دينها بصورت تحريف شده بودند و حضرت محمد در آن عصر با بعضي از يهوديان و مسيحيان معاشرت ميكرده ... و در نقل اين مطالب به كتاب اسلام در ايران پطروشفسكي استناد شده است . در اين رابطه بايد گفت كه اولا از نظر منطقي ذكر يهود و مسيح و عقايد آنها در قرآن نميتواند دليل اين باشد كه ميان پيامبر و آنها ارتباطي وجود داشته باشد ، قرآن وحي است و وحي خداوند برهمه چيز محيط ميباشد . اگر بگويند آنها از وحي قرآن استفاده ميكردند نظر بسيار صوابي است (!!!؟ - تعجب از من است) و ثانيا قول پطروشفسكي را كه يك نويسنده ملحدي است نبايد ملاك شمرد چون سخن اوعاري از غرض نيست
ت - و نيز در صفحه 41 سطر 10 كه آمده است به عقيده ي ماسينيون فرانسوي ، سلمان فارسي از پيروان مزدك بوده كه به نزد پيامبر آمد و مسلمان شد و از خاصان پيامبر گرديد ، اولا از خاصان پيامبر بودن به علت استواري ايمان او بوده است و ثانيا عقيده ماسينيون براي ما حجت نيست
چندين و چند مورد ديگر هم از اين قبيل اصلاحات كه كاملا مشخص است نويسنده صرفا براي دريافت مجوز نشر نوشته نيز وجود دارد - جمعا سيزده مورد - كه فكر ميكنم ديگر نيازي به ذكر آنها نيست
در نهايت امر و درانتهاي مقدمه ميآورد
همين قدر بايد به آنچه كه در قرآن مجيد بيان شده ولو معناي بعضي از آنها را ما درك نكنيم ايمان داشته باشيم
***
فضاي چاپ و انتشار، فضاي دانشگاه ها پس از انقلاب فرهنگي (به سر دمداري آقاي سروش) و فضاي تحقيق و پزوهش براي اهل تحقيق در آن دوران - كه از قضاي روزگار ، دوران تسلط چپ آن روز يا اصلاح طلبان محترم فعلي است - براحتي از اين مقدمه ي هفت هشت صفحه اي قابل استخراج است
***
نميدانم نويسنده كتاب الان كجاست يا اصلا زنده است يا نه ولي درود بر او ميفرستم ، اول بخاط كتاب نغزش ، دوم بخاطر آنكه براي حفظ اثرش چنين راهي پيدا كرده و سوم بخاطر نوع نگارش هوشمندانه ي مقدمه اي كه از سطر سطر آن پيداست عقيده ي واقعي نويسنده چيست
***
اگر فرصتي بود قسمت هايي از اين كتاب ناب ( از بخش يادداشت هاي تحليلي مترجم) را در آينده خواهم آورد

 
300 the movie