خبر این بود : خاتمی دست داد
منظور نه آن دستی است که حمالان حکم در بازی گنجفه میدهند
بلکه دستی است که بلا به دور ، به اقتضای ادب و فرهنگ و تمدن فشرده شود
البته واضح و مبرهن است انجام چنین کار شنیعی اصلا در قاموس ما نمی گنجد
***
هنرمند محبوب اعصار میفرماید : تو چشام نیگاه کن و دس تو بذار تو دستم
***
خاتمی مورد هجوم تبلیغاتی جناح دیگر قرار گرفت
بر سر در کاروان سرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا ، خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سر در آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
می رفت ، که مومنین رسیدند
این آب آورد ، آن یکی خاک
یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفته ای را
با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست
رفتند و به خانه آرمیدند
...
این است که پیش خالق و خلق
طلاب علوم روسفیدند
با این علما هنوز مردم
از رونق ملک نا امیدند
(ایرج میرزا)
***
خاتمی دست دادن را انکار کرد
خاتمی گفت اصلا نه دست دادم و نه هیچی
(برای آنها که ضرب المثلش را شنیده اند)
***
بعد از اباطیل من بخوانید درست و حسابی های زیر را
واقعیت دست دادن آقای خاتمی به نظر من که موافق با آقای رافت هستم
***
تازگی ها اختیار کلام زود از دست میرود
شاید بیخود خوشحال شدم از دست دادن خاتمی بعنوان یک حرکت اندیشیده شده
شاید بی جهت ناراحت شدم از انکار خاتمی
من هم میدانم که بقول آقای روح : دلیل فشار به خاتمی بخاطر دست دیگرش است
ولی آیا آقای خاتمی نمیداند حداقل بخش کوچکی از دلیل هجمه ی جناح مخالف ، بخاطر بهره برداری از نشان دادن ضعف قدم وی است با انکارش
بله
میدانم
سگ آقای خاتمی می ارزد به خیلی ها
***
ولی
بقول شمس تبریزی
آخر ، پیر است در دین
از آن گرمترک می بایست
|