Thursday, July 26, 2007

زمستان


نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد ، جادویی ارجمند
نهان راستی ، آشکارا گزند
شده بر بدی ، دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
...
ز پیمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار آنک لاف آرد و گفت و گوی
...
رباید همی این از آن ، آن از این
ز نفرین ندانند باز آفرین
نهان بدتر از آشکارا شود
دل شاهشان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر هم چنین چاره گر
...
به گیتی کسی را نماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
...
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
***

***
غیرت اندر بندهای بندگی ، پیچان
عشق در بیماری دلمردگی ، بی جان
...
باغ های آرزو ، بی برگ
آسمان اشک ها ، پربار
خوبرو آزادگان دربند
روسپی نامردمان در کار

***
فردوسی و سیاوش کسرایی

 
300 the movie