Wednesday, February 28, 2007

عمو پورنگ و بچه‌ی راستگو

یک موضوع مرتبط با عمو پورنگ
***
يه صداي دخترونه - الو ؟
الو
سلام
سلام ، خوبي
مرسي . عمو پورنگ ؟
جانم ؟
من خيلي دوستتون دارم
منم خيلي دوستت دارم عزيزم . اسمت چيه ؟
كتايون
كتايون ؟ خوبي ؟
بله
كتايون ؟ من ازت سوال مي پرسم . تو بگو كتايون . باشه ؟
باشه
كي از همه بهتره ؟
كتايون
كي تو كارا به مامان كمك مي كنه ؟
كتايون
كيه كه مامان دوستش داره ؟
كتايون
كيه كه بابا وقتي از در مياد ماچش مي كنه ؟
مامان

***
با تشکر از فرستنده موضوع
Dr Address"
doktoraddress@yahoo.com

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

آقای احمدی‌نژاد در سفر خود به گیلان مطرح کرده بود که ارزش دارد ده سال همه‌ی کارها را تعطیل کنیم تا به فناوری هسته‌ای برسیم
آقای شیرزاد با لحنی کاملا مودبانه ، ایشان را به مناظره دعوت کرده است
اینجا را بخوانید

Wednesday, February 21, 2007

دشمن دانا به از نادان دوست

اول به نقل از انتخاب که فیل‌تر است
سئوالات توهین‌آمیز به پیامبر اکرم در آزمون ضمن خدمت فرهنگيان استان تهران با عذرخواهی از ساحت مقدس پیامبر
رسول خدا (ص) از گوشت گوسفند کدام قسمت را دوست داشت؟ الف)ماهیچه ـ سردست ب) ران ـ سردست ج) ران ـ جگر د)جگر و قلوه
کدام یک از گزینه‌های زیر از خصلت‌های خروس است که با خصلت پیامبر سازگار نیست؟ الف) وقت شناسی ـ غیرت مردانه ج) وقت شناسی ـ سخاوت ب) شجاعت و کثرت آمیزش با همسر د) برچیدن غذا از زمین ـ تند راه رفتن
رسول خدا در خوردن کدامیک از موارد زیر کسی را با خود شریک نمی‌کرد؟ الف) غذا ب) نان جو ج) انار د)ماهیچه گوسفند
رسول خدا(ص) در چه حالی اصلا دیده نشد؟ الف)درحال مجامعت با زنان ب)در حال بول و غائط ج)در حال خرید از بازار د)نوشیدن آب در حالت نشسته
رسول خدا در شدت گرما به موذن می‌فرمود: ابرد، ابرد مقصود کدام است؟ الف) بگذار هوا خنک شود، بگذار هوا خنک شود. ب)شتاب کن، شتاب‌ کن ج)دور شو دور شو د) الف و ب صحیح است
موی سر رسول خدا(ص) الف) سیاه بود ب)سفید بود ج)جز چند مو بقیه سیاه بود د)در‌آخر عمر سفید شد
***
حالا این بخش بنقل از ابراهیم نبوی-که باز فیل‌تر است-از مطلب طنز دولت در شش جبهه
یا ایها المسلمون، اتحدوا اتحدوا
در پی انتشار خبر برگزاری یک آزمون دولتی در وزارت آموزش و پرورش که در آن به پیامبر اسلام اهانت شده بود، و باعث شد که برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش را به مجلس ببرند و وزیر مربوطه نیز از همه مردم عذرخواهی کرد، جهان اسلام شدیدا واکنش نشان داد. بنا به گزارش یولاند پوستن صدها تن از مسلمانان دانمارک که دومین اقلیت دینی این کشور محسوب می شوند، در حالی که لباس های سیاه پوشیده بودند در محله کریستیانای کپنهاگ اجتماع کرده و خواستار عذرخواهی جمهوری اسلامی از مسلمانان جهان و پیروان پیامبر شدند. گروهی از مسلمانان کپنهاگ به دفتر سفارت ایران در این شهر حمله کرده و شیشه های آن را شکسته و پرچم جمهوری اسلامی را آتش زدند. قادر ابوحامد رهبر مسلمانان دانمارک اعلام کرد که فرشیدی سلمان رشدی دوم است و مسلمانان ایران باید او را مجازات کنند.در محله کلیشی پاریس و حومه این شهر هزاران مسلمان خشمگین به خیابان ریختند و در حالی که فریاد لااله الا الله سر داده بودند، انزجار خود را از اهانت احمدی نژاد و وزیر آموزش و پرورش وی اعلام کردند. آنان اعلام کردند که وزارت آموزش و پرورش ایران قصد دارد با این کار عشق پیامبر را از دل دانش آموزان از بین ببرد. ژان سباستین عبدالله رئیس مسلمانان بلژیک نیز اعلام کرد که مسلمانان جهان به سختی پاسخ این اهانت را خواهند داد. مسلمانان بلژیک گفتند عذرخواهی کافی نیست. به گزارش نشریه « الوطن» در مکه و مدینه مفتی اعظم سعودی اهانت به پیامبر توسط وزارت آموزش و پرورش ایران را توطئه مجوس خوانده و گفت: « سنی های ایران نباید در مقابل این توطئه ساکت بمانند.» در مکه هزاران نفر از زائران خانه خدا در حالی که بسیار خشمگین بودند به برخی از زائران ایرانی حمله کردند. در این واقعه دو نفر زخمی شده و به بیمارستان بعثه منتقل شدند.بنا به گزارش دهلی تایم ایالت کشمیر در 24 ساعت گذشته ناآرام بود. در درگیری میان مسلمانان هند که در اعتراض به اهانت شخصی به نام فرشیدی از مقامات آموزش و پرورش ایران به پیامبر مسلمانان صورت گرفت، میان گروهی از مسلمانان طرفدار ایران که تلاش می کردند در این مورد توضیح بدهند و مسلمانان شهر درگیری صورت گرفت و نه نفر در این درگیری کشته شدند.در پاکستان مسلمانان به خیابان ریخته و از دولت مشرف خواستند رابطه خود را با ایران قطع کند. هشت نفر از ماموران پلیس پاکستان که تلاش می کردند از حمله این افراد به سفارت ایران جلوگیری کنند، زخمی شدند
***
نظر خودم - بدیهی است بر اساس قرآن ، حضرت محمد هم انسانی بود مشابه سایر انسانها جز آنکه بر او وحی می‌شد ، پس مثل هر انسان دیگری ، ویژگی‌ها ، غرایز و نیازهای انسانی هم داشت و اتفاقا همین انسانی و زمینی بودن است که موجب بالا بردن ارزش ایشان می‌شود ولی آیا این ویژگی انسانی ، دلیلی برجواز طرح این سوالات است؟
آیا در خصوص دیگر چهره‌های تاریخی هم به این روش صحبت می‍شود؟
برخی ازغیر مسلمان‌ها ، غیر ایرانی‌ها ، غیر شیعه‌ها حضرت محمد را به عنوان تاثیر گذارترین - نمی‌گویم از نظر آنها بهترین ، بلکه تاثیر گذارترین- شخصیت تاریخ می‍شناسند . اینجا را ببینید
اصلا برای ما اهمیتی دارد که انیشتین یا مارکس یاحضرت عیسا یا کورش کبیر یا دیگران ، مثلا دستشویی رفتنشان چقدر طول می‌کشیده است؟
در بهترین ‌حالت و با فرض بهترین انگیزه برای طراحان سوال ، بقول دکتر شریعتی مثل این است که فرض کنید بتهوون را ببینیم بعد بجای صحبت و نقد ، و انتقاد ، و مخالفت حتی با موسیقی‌اش بیاییم از او تعریف کنیم که به به چه خط قشنگی داری!؟
این توهین به بتهوون نخواهد بود؟
یعنی این سوالات برای شناخت ابعاد شخصیت پیامبر لازم بود؟
***
یک سوال - اگر این موضوع در زمان دولت آقای خاتمی اتفاق افتاده بود الان چه می‌شد؟
***
روح پدرم شاد که این ابیات را در گوش ما می‌خواند
دوستی با مردم دانا نکوست
دشمن دانا به از نادان دوست
دشمن دانا بلندت می‌کند
بر زمینت می‌زند نادان دوست
***
مطلب مرا چه کار آقای بهنود را هم در روز بخوانید هرچند در باره این موضوع نیست

Monday, February 19, 2007

هر دم ازین باغ بری می‌رسد

علی‌الظاهر نق‌نقودات‌کام هم فیل‌ترشده است
البته جرم بزرگی هم داشت چون با ادامه غنی‌سازی هسته‌ای مخالف بود
آن‌هم این غنی‌سازی که ما داریم
نوشته‌ی امروز آقای ابطحی به نام انرژی هسته ای ۱۶ ساله ها را در این باره بخوانید
نکته جالب اینجاست که می‌گویند صفحه‌ی مربوطه (در سایت وب‌نوشته‌ها) هم فیل‌تر است

Sunday, February 18, 2007

ارشاد ، بازتاب ، برشت وسفر های دور و دراز من

الپر محترم مطلبی دارد در باره ممنوع شدن سایت بازتاب
در همین رابطه می خواستم ضمن اعلام حمایت از الپر و اعتراض به ارشاد ، با توجه به روال بازتاب در عدم حمایت از فیلتر شدگان شعری از برتولت برشت راهم بیاورم
اول به سراغ یهودی‌ها رفتند
من یهودی نبودم ، اعتراضی نکردم
پس از آن
...
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند
***
حافظه یاری نکرد . نتوانستم کل شعر را بخاطر آورم
به کتاب های برشت هم دسترسی نداشتم
چه راهی می ماند؟ بله ، جستجو در اینترنت برای کتاب های برشت
ابتدا اینجا ، اما در کتاب هایی که توانستم پیدا کنم آن شعر نبود چند جای دیگر هم رفتم ... اما بی حاصل
بنظرم می امد که شعر باید در کتاب "من ، برتولت برشت" باشد
برای دسترسی به این کتاب حتی دریکی ازگروه های یاهو هم عضو شدم ، اما نشد
بسراغ اطلاعات غیر فارسی در باره برشت هم رفتم اما ...باز بدون نتیجه
خلاصه کنم
بخشی از شعر را نوشتم و گوگل کردم
در چند جا پیدایش کردم بالاخره
مثلا اینجا و اینجا و اینجا
این هم شعر برشت
اول به سراغ یهودی‌ها رفتند
من یهودی نبودم ، اعتراضی نکردم
پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم
آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند
من لیبرال نبودم ، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید
کمونیست نبودم ، بنابراین اعتراضی نکردم
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند
***
متن شعر در جاهای مختلف یکسان نبود پس چند جای دیگر هم گشتم
اما... نکته جالبی در اینجا و اینجا پیدا کردم
شعر ممکن است اصلا سروده برشت نباشد
انگیزه ی مجددی برای جست و جو پیدا شد
در متن های غیر فارسی هم مثل این گشتم تا بالاخره بنظرم اینجا جواب نهایی را داد
شعر سروده آقای مارتین نیمولراست آن هم به چند روایت
که مشهور ترینش این است
First they came for the Jews
and I did not speak out
because I was not a Jew.
Then they came for the Communists
and I did not speak out
because I was not a Communist.
Then they came for the trade unionists
and I did not speak out
because I was not a trade unionist.
Then they came for me
and there was no one left
to speak out for me
جالب اینجاست که ظاهرا خود آقای نیمولر هم به تناسب اوضاع و احوال چند بار در شعرش دست برده است و یک ترجمه ی خوبش را هم می توانید در اینجا ببینید
***
می گویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ، حالا حکایت ماست
کارناپسند ارشاد در ممنوع کردن سایت بازتاب - بازتابی که بقول شب نیوز در طول فعالیت خود هیچگاه توقیف مطبوعات و فیلتر شدن دیگر سایت ها را محکوم نکرده، و خود را تافته جدا بافته می دانسته است - و ضف حافظه من در یادآوری متن کامل شعر برشت حداقل برای خودم منجر به نتیجه ی جالبی شد
کشف جناب آقای نیمولر

هنرش نیز بگوی

در یکی از مطالب قبلی نظرم را در باره آقای فرزاد حسنی مجری برنامه فوق العاده گفته بودم
اشتباه نشود ، نظرم در باره ی او و برنامه اش همانست که بود
منظورم هنر (در عنوان همین مطلب) کل سیماست
دریغم آمد نامی از برنامه خوب :"مردم ایران سلام" نبرم . برنامه ای که توسط یک مجری توانا (اگر اشتباه نکنم بنام آقای محمد رضا شهیدی فر) و جمعی دیگرتهیه شده و هر صبح از شبکه دو سیما بطور زنده پخش می شود
نکته قابل توجه برای من در این برنامه ، احترامی است که دست اندرکارانش برای مخاطبان خود قائل اند
به همه شان دست مریزاد می گویم

Anne Frank راوی هولوکاست

Anne Frank
Born: June 12, 1929
Frankfurt am Main, Germany
Died:February or March, 1945



آنه فرانك ، دختر ۱۵ ساله‌ى يهودى/آلمانى كه در جریان هولوکاست و در اردوگاه «بِرگن بِلزِن» به قتل رسيد وخاطراتش از آن دوران باقی مانده است
***
می توانید در چشم هایش نگاه کنید و قلبتان فشرده نشود؟
***
این را بخوانید و این و این یکی
اینجا را هم بخوانید
***
این هم سنگ یادبود اوست



Saturday, February 17, 2007

کفش های پاشنه بلند زنانه

خانم افسانه کامران در رابطه با کفش های زنانه مطلب جالبی نوشته اند
علاوه بر مطلب ایشان به نکات زیر هم می شود توجه کرد
بنظر من کفش پاشنه بلند همزمان دو کار میکند
نخست ارتفاع دادن پا یعنی نسبت طول پا را در مقایسه با کل ارتفاع بدن افزایش می دهد بعبارت دیگر چنین به نظر می رسد که زن از پاهای بلندتر و بزرگتری برخوردار است . این موضوع یعنی بزرگ تر جلوه دادن پا احتمالا می تواند نمودی از قدرت بیشتر جنسی زنانه یا باروری باشد که این نگرش را می توان در مجسمه های زن-خدا ها ی باستانی هم رد یابی کرد
دوم کاهش تصویر افقی کف پا یعنی تلاش برای ظریف تر جلوه دادن پا با کاهش بصری طول پنجه پا ، احتمالا برای ظریف تر (کم سن تر؟ خواستنی تر؟) نشان دادن زن
اصرار بر این کاهش را نیز در کفشهای قدیم زنان چینی میتوان دید

خال هندوی آن ترک شیرازی

راستی جریان این خال هندو که این همه هواخواه دارد چیست؟

حافظ
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

صائب تبريزي
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
بخال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چيز مي بخشد ز مال خويش مي بخشد
نه چون حافظ که مي بخشد سمرقند و بخارا را

شهريار
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
بخال هندويش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چيز مي بخشد بسان مرد مي بخشد
نه چون صائب که مي بخشد سرو دست و تن و پا را
سر و دست وتن و پا را به خاک گور مي بخشند
نه بر آن ترک شيرازي که برده جمله دلها را
***
با تشکر از داوود
g7914106@yahoo.com
پی نوشت : یک نسخه اش اینجاست ، اینجا هم هست
بیت ها با هم مغایرت دارند ونمی دانم کدام یک درست است

Friday, February 9, 2007

شمس تبریزی

شمس تبریزی را ابتدا با کتاب "خط سوم" شناختم (شناختم؟) ، اعجوبه ای که براستی خط سوم است
بقول خودش
تفرج‌ها کنی با ما عالم را
بیا

خسرو گلسرخی

در مطلب قبلی‌ام در باره تعجب خود از پخش دادگاه خسرو گلسرخی در سیمای جمهوری اسلامی نوشته بودم
دیگران هم در این باره نوشته‌اند
برای نمونه یکی‌اش نقطه ته خط که کامل نوشته و لینکی خواندنی هم به آن اضافه کرده
دیگری سیامک زند در پیک نت (که البته فیل‌تر است) با عنوان بانگ به موقع گلسرخی در سیمای جمهوری اسلامی

Wednesday, February 7, 2007

پوتین و بوش

این عکس ها را در قسمت لینک دونی وبلاگ پویان دیدم

باقی عکس ها را هم (با راهنمایی پویان) می توانید دانلود کنید ، شاید خوشتان آمد

حلقه محاصره به دور ایران

الپر یک مطلب جالب نوشته که خواندنی است

خسرو گلسرخی و فرزاد حسنی

به راستی چه خبر است ؟
برنامه فوق العاده مثل اینکه واقعا فوق العاده شده
واقعیت آن است که به لحاظ تفرعن مجری آن ، اصولا این برنامه را نمی بینم ، مجری زرنگی ( بیشتر دوست دارم او را ابن الوقت بنامم) که آقای خالدیان در نقطه ته خط به اندازه کافی در باره اش اینجا صحبت کرده است
دیشب در حال عوض کردن کانال های تلویزیون بودم که با کمال تعجب و تحیر ناگهان متوجه شدم دادگاه خسرو گلسرخی - مربوط به سال 1352 - دارد پخش می شود
انگشت حیرت بر دهان دریافتم برنامه ی فوق العاده ی کذایی دارد این دادگاه تاریخی را نمایش میدهد
بگذریم از اینکه خود نمایش این دادگاه دردهای زیادی را تازه می کند (از قبیل اینکه مثلا چی فکر می کردیم ، چی شد!؟) اما
با توجه به اهمیتی که صدا و سیما برای این برنامه قائل است قاعدتا پخش این دادگاه با مجوز (بلکه نظر) بالادست ها صورت گرفته است
علی الاصول صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی ، بنابراین علت غایی پخش این دادگاه در این ساعت و در این برنامه پر مخاطب چیست ؟
اضافه کنید فیلم های مستندی که این روزها از تظاهرات سال 57 دارد بکرات پخش می شود و برخلاف سال های گذشته دیگرنشانی ازتلاش برای پرهیز از نمایش زنان بدون حجاب یا اصرار بر نمایش روحانیون در صفوف اول تظاهرات و ... نیست بلکه حتی گاهی انسان احساس می کند تعمدی هم در نشان دادن این فیلم های مستندی که سالها داشتند خاک می خوردند وجود دارد
چه خبر است؟

اسلام برای ایران یا ایران برای اسلام

نوشته‌ی اخیر آقای اکبرین در "روز" به تاریخ پنجشنبه 19 بهمن 1385 که در زیر می‌آورم خواندنی است
آورده اند که مرحوم مهدي بازرگان در آخرين روزهاي عمر خطاب به مرحوم سيد احمد خميني گفته است: تفاوت من با پدر شما اين بود که من اسلام را براي ايران مي خواستم و او ايران را براي اسلام
مي توان پرسيد که بازرگان کدام اسلام را براي ايران مي خواست و يا اينکه امام خميني ايران را به سوي کدام اسلام مي برد ؟ پاسخ هر چه باشد اما ، آرمان امام خميني به جمهوري اسلامي تبديل شد و بازرگان در عملي کردن انديشه اش ناکام ماند و اين ما هستيم که در پايان دهه ي سوم انقلاب ، مي توانيم ميان تجربه عملي امام خميني و افق نظري بازرگان به مقايسه بنشينيم
آنچه به عنوان "دولت ديني" پيش روي ماست حتّي با چشم پوشي از کارنامه ي آن ، از يک مشکل اساسي در مبناي نظري خود رنج مي برد و آن اينکه دولت ديني ، تابع قانون ديني ست و قانون ، همگان را موظف به تبعيت از خويش مي کند ؛ زيرا با رأي اکثريت ، مشروعيت مي يابد و اقليت بايد به آن تمکين کنند چه از سر رضايت و چه از سر اکراه ؛ اما دين به حکم "لا اکراه في الدين" خود را بر هيچکس تحميل نمي کند ، اقليت و اکثريت نمي شناسد و حتي يک نفر را نيز به اکراه ، ديندار نمي خواهد . اينجاست که از قانون ديني و "دولت اسلامي" ترکيبي متناقض پديد مي آيد : "قانون" که اکراه را مجاز مي شمارد و "دين" که نه تنها اکراه را مجاز نمي داند بلکه با اکراه نابود مي شود
آن کس که اسلام را براي ايران مي خواهد آن را به جامعه مدني مي سپارد تا مردم به تناسب خواسته ها ، نيازها و پرسش هايشان با اسلام ارتباط برقرار کنند و پاسخ بگيرند و دولت تنها موظف است بستر مناسب را براي رواني و فراواني دينداري با شکل ها و برداشت هاي مختلف فراهم کند.
سخنراني امام در 12 بهمن 57 گواهي مي دهد که او باور داشت دولت اسلامي مي تواند آرمان هاي نخستين انقلاب را تأمين کند
اما حالا 28سال از آن روز گذشته است در حاليکه دولت اسلامي جاي جامعه اسلامي را تنگ کرده و بسيار پررنگ تر از آن است
آيا راه بازرگان مطمئن تر از راه امام خميني بود ؟ آيا دولت سکولار بهتر از يک دولت اسلامي مي توانست ما را به جامعه اسلامي برساند ؟ اصلاح طلباني که به جامعه ديني مي انديشند بايد با صراحت و شجاعت به اين پرسش ها پاسخ دهند و از ياد نبرند که فرصت زيادي براي اشتباه کردن ندارند

در باره خانم پارسی پور

در مورد مطلب قبلی خود به نام "خاطرات خانم پارسی پور" چند تکته را باید متذکر شوم

پرسش : آیا مخالف چیزی یا کسی بودن ، به ما اجازه توهین می‌دهد ؟

آن‌چه در مصاحبه خانم پارسی پور برایم مهم بود ، شجاعتش در اعتراف به مواردی است که اصولا در زندگی روزمره ، وجودشان را حداقل درظاهر نادیده می‌گیریم و چشممان را برآن می‌بندیم
شاید بسیاری از ما بقول حافظ وقتی به خلوت می‌رویم آن کار دیگر هم می‌کنیم (که می‌کنیم - پاراگراف آخر اینجا را بخوانید) اما در جلوت ، ادعای زهد و تقوایمان ( یا از آن طرف ژست و پز روشنفکری‌مان) گوش فلک را کر می‌کند و همه پسر پیغمبر می‌شویم
همچنین با این صراحت از بیماری روانی خود گفتن هم از مواردی است که حداقل من توانایی‌اش را ندارم
گفتنی است آن چه که باعث این بیماری شده نیز بر قدر ایشان در چشم من می‌افزاید
روشن است که این احترام به معنی پذیرفتن همه گفتار ایشان و تاییدی برهمه موارد خاطراتشان نیست ( مثلا پذیرش اعدام ده هزار نفر جلوی چشم وی - چنان که دوست گرامی شلم شولوا متذکر شده) و لازم است صادقانه بگویم که از خاطرات ایشان همان بخشی را که به آن لینک داده‌ام ، دیده‌ام یعنی مصاحبه ایشان با ایران امروز
و آن را هم اتفاقا اول در وبلاگ خوب سبیل طلا دیدم
سپس به لینک‌های مختلف مطلب و همچنین سخنان آقای فرجامی هم سرکشیدم
مطلب سبیل طلا از نظرم عالی و به جا بود و پذیرفتنی
از آن سو طرف مقابل هم دلایلی برای خود داشت که بهترین آن توصیه اش در پی نوشت های این جا - بخصوص اولی - بود ، اما پاسخ‌های مودبانه‌ی بلوط و زندگی روی ترن هوایی کافی بود ، لذا نیازی ندیدم در مطلب خود به کل قضایا و مجادلات اشاره کنم چرا که حرفم اصولا چیز دیگری بود . فقط دو جمله کوتاه نوشتم و بس
***
پایان سخن : بقول مرحوم دکتر شریعتی برای خراب کردن ، هیچ چیز اثربخش‌تر از بد دفاع کردن نیست و بنظر من
جوابیه نهایی آقای فرجامی با آن تیتر توهین آمیزش مصداق همین نوع دفاع بود

Tuesday, February 6, 2007

پله را ول کنید ، غضنفر را بگیرید

آقای باستانی در یکی از مطالب قبلی خود در "روز" به نام "درست سر وقت" (پنجشنبه 12 بهمن 1385 ) تعجب کرده بود که چرا همیشه در بدترین شرایط (از نظر ما) یک دفعه یکی از این وری‌ها حرفی می‌زند که شرایط بد را بدتر می‌کند
این جمله‌ی آقای باستانی قابل تامل است : من شخصاً هنوز اين تحليل رايج در ميان برخي ايرانيان را، که تندروهاي داخل حکومت جمهوري اسلامي را آلت دست هواداران حمله نظامي به ايران مي دانند، قبول ندارم و آن را بيشتر نوعي "پارانويا" مي دانم. اما واقعيت آن است که "وقت شناسي" حيرت آور برخي نو محافظه کاران ايراني در ايجاد مستندات لازم براي "هر" اتهام نظامي – امنيتي که عليه
ايران وارد مي شود، پديده اي نيست که به راحتي قابل تحليل باشد
برای مشاهده‌ی یک مصداق عینی دیگر از این دست ، سخنان سفیر ایران در سوریه را بخوانید
واقعا با این دوستانی که داریم دیگر چه حاجت به دشمن
توضیح اضافی : پله همان فوتبالیست برزیلی است نه پله‌ی راه ‌پله

استغفرالله !!؟

حسابی خندیدم
فکر کنم آنهایی که تجربه بازی‌های کامپیوتری دارند بیشتر بخندند
دست چپ راننده هم که از شیشه شکسته‌ی جلو روی کاپوت ماشین افتاده ، طنزش را بیشتر می‌کند
مردم چه فکرهایی که نمی‌کنند
***
حامد این را فرستاده
hamed.amojon@yahoo.com

چه میکنه این ابراهیم نبوی!!؟

واقعا آقای نبوی نابغه طنز است
بخشی از آخرین نوشته‌اش در روز را می‌آورم
حسنین هیکل، ابوالهول ایرانی
روی صورت دو نفر موتورسواری که از جلوی اتومبیل حسین شین رد شدند، ماسک سفید زده شده بود. ماسکی که می توانست چهره آنها را پنهان کرده باشد. نگاهی به شماره موتورسیکلت کرد، شماره موتورسیکلت تهران 777 بود، این شماره را به خاطر سپرد. چرا موتورسیکلت سواران ماسک زده بودند؟ آیا بخاطر این بود که می خواستند نیمه آشکار خود را پنهان کنند؟ اگر چنین بود، پس چرا بقیه مردم شهر هم ماسک زده بودند؟ آیا همه شهر می خواستند چهره مرموزشان را پنهان کنند؟ گوینده رادیو در حالی که سرفه می کرد به مردم گفت که هوای شهر آلوده است. به هر طرف نگاه می کرد کسانی را می دید که نیمه آشکار خود را پنهان کرده بودند. مرد موبوری که جلوی ساختمان ایستاده بود نیز ماسک زده بود، شماره ساختمان را نگاه کرد، شماره 77 بود. باز هم این هفت های لعنتی. وقتی داخل پارکینگ روزنامه پیچید، احساسی پر از هفت داشت. شاید در طبقه هفتم ساختمان روزنامه می توانست رازهای پنهان شده را کشف کند، وارد آسانسور شد. چرا در تمام این سالها حتی یک بار هم به طبقه هفتم نرفته بود؟ آیا به این خاطر نبود که نیرویی جلوی او را می گرفت و نمی گذاشت که به اسرار آن طبقه هفتم مخوف پی ببرد؟ نه، به این خاطر نبود، این را شماره های مرموز روی صفحه دکمه های آسانسور می گفت: ساختمان روزنامه فقط چهار طبقه بود

Saturday, February 3, 2007

خاطرات خانم پارسی پور

من به احترام شما کلاهم را برمی‌دارم
چقدر نوشته‌ی سبیل طلا تاثیر گذار است

جناح راست و جناح ماست!؟

اوضاع اگر همین طور پیش برود من امیدوارم که اصلاحات احتمالا تا 718 سال دیگر به نتیجه برسد. من فکر می کنم مشکل اصلاح طلبان این است که تا بیایند یک تصمیم بگیرند شش ماه طول می کشد و وقتی تصمیم شان را می گیرند موضوع عوض شده است. مثلا در انتخابات زمانی که مشارکت تصمیم گرفت که با جدیت وارد کارزار انتخاباتی مشترک با کارگزاران شود، احمدی نژاد شش ماه بود رئیس جمهور شده بود. دیروز جبهه مشارکت بعد از دیدار با هاشمی اعلام کرد: « به هاشمی نزدیک تر شده ایم.» آگاهان پیشنهاد کردند که: از جای تان تکان نخورید، چون تا برسید به خیابان بمباران شروع شده است
این مطلب الپر را هم بخوانید
بنظرم پیشنهاد آخرش جالب بود
حداقل مثل نق‌نقو و گذاشتن لوگویش که می‌شود عمل کرد

Friday, February 2, 2007

سر و ته یک کرباس!؟

این قسمت از مطلب "خط قرمز" حسابی من را در گیر کرد
راستی واقعا اینجوری هستیم؟

یک شعر که نمی‌دانم شاعرش کیست



Written by an African kid, amazing thought :
"When I born, I Black, When I grow up, I Black,When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black,When I sick, I Black, And when I die, I still black...And you White fellow,When you born, you pink, When you grow up, you White,When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue,When you scared, you yellow, When you sick, you Green,And when you die, you Gray...And you call me colored???.. ......."
ظاهرا توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده
وقتي به دنيا ميام ، سياهم ، وقتي بزرگ ميشم ، سياهم ، وقتي ميرم زير آفتاب ، سياهم ، وقتي مي ترسم ، سياهم ، وقتي مريض ميشم ، سياهم ، وقتي مي ميرم ، هنوزم سياهم...و تو، آدم سفيد ، وقتي به دنيا مياي ، صورتي اي ، وقتي بزرگ ميشي ، سفيدي ، وقتي ميري زير آفتاب ، قرمزي ، وقتي سردت ميشه ، آبي اي ، وقتي مي ترسي ، زردي ، وقتي مريض ميشي ، سبزي ، و وقتي مي ميري ، خاکستري اي...و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟.........

بین الحرمین

عکس‌ بالا با مطلب آقای ابطحی "گل روی عباس" خوب ارتباط برقرار می‌کند
آن رود هم احتمالا باید همان فرات سیاه لعنتی باشد
چه گذشته در آن روز؟
واقعا رویم نمی‌شود بگویم
"یا لیتنی کنت معکم"
با کدام شایستگی؟؟؟
...
عکس متعلق است به
yekrang.mihanblog.com

 
300 the movie